Ę
دفتر حفظ و نشر آثار آل محمدŦ
پیرو اصولِ مِنْ آلِ الرسُول هستیم
تفسیر حدیث فقط با احادیث و قرآن
تفسیر قرآن فقط با تفسیر آل محمد Ŧ
در پی تصحیح اعتقادات باشید
قال جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ عَليْهِ السَّلاَم
پرهيز کن از اينكه مردى را به غیر از
حجت خدا به پيشوائى برگزينى
و هر چه گفت تصديقش كنى
الکافي ، مرحوم کلینی جلد 2 ص 298
جامع ابزارهای شیعه
دعا ها
زیارت
قرآن
30 جزء
114سوره
تعقیبات نماز
آداب زندگی
عمل ایام
تقویم شیعه
اشعار
رسانه شیعه
روضه
مداحی
تواشیح
چند حرف از 29 حرف الفبای عربی شمسی و چند حرف قمری هستند ؟ نیمی شمسی و نیمی قمری و حرف الف نه شمسی است و نه قمری زیرا هرگز اسم با الف شروع نمیشود
الف و لام (ال) در اول چه نوع کلمه ای میتواند قرار بگیرد ؟ الف و لام (ال) بر اول اسم فقط میتواند اضافه شود و فعل ال نمیگیرد مثل القَمَر
حروف شمسی را نام ببرید : ش س ص ث | ر ز د ذ ض ظ | ت ط ن ل
حروف قَمری را نام ببرید : غ ع | خ ح ج | ق ف | أ ي و ه م ک ب
اگر الف و لام (ال) اول اسم قرار بگیرد و آن اسم با حرف شمسی شروع شود در تلفض حرف اول آن اسم چه اتفاقی می اُفتد : هر گاه ال بر اسمی که حرف اول آن شمسی باشد وارد شود لامِ (ال) تلفظ نمیشود و حرف شمسی مشدد میشود یعنی با تشدید تلفظ میشود مثل الشّمس و اگر حروف قمری اول اسم باشد هیچ اتفاقی نمی اُفتد و (ال) کامل تلفظ میشود
حرف ب (با) شمسی یا قمری : قمری
حرف س (سین) شمسی یا قمری : شمسی
حرف ز (زا) شمسی یا قمری : شمسی
حرف غ (غین) شمسی یا قمری : قمری
حرف ث (ثا) شمسی یا قمری : شمسی
حرف د (دال) شمسی یا قمری : شمسی
حرف ع (عین) شمسی یا قمری : قمری
حرف ش (شین) شمسی یا قمری : شمسی
حرف ر (را) شمسی یا قمری : شمسی
حرف ص (صاد) شمسی یا قمری : شمسی
حرف ظ (ظا) شمسی یا قمری ؟ شمسی
حرف ن (نون) شمسی یا قمری ؟ شمسی
حرف ک (کاف) شمسی یا قمری ؟ قمری
حرف م (میم) شمسی یا قمری؟ قمری
حرف ه (ها) شمسی یا قمری ؟ قمری
حرف ی (یا) شمسی یا قمری ؟ قمری
حرف ت (تا) شمسی یا قمری؟ شمسی
حرف ج (جیم) شمسی یا قمری ؟ قمری
39- حرف ض (ضاد) شمسی یا قمری ؟ شمسی
حرف ط (طا) شمسی یا قمری؟ شمسی
حرف ف (فا) شمسی یا قمری ؟ قمری
حرف ق (قاف) شمسی یا قمری ؟ قمری
حرف ء (همزه) شمسی یا قمری ؟ قمری
حرف ذ (ذال) شمسی یا قمری ؟ شمسی
حرف ح (حا) شمسی یا قمری ؟ قمری
حرف ث (ثا) شمسی یا قمری ؟ شمسی
حرف ل (لام) شمسی یا قمری ؟ شمسی
حرف خ (خا) شمسی یا قمری ؟ شمسی
حرف و (واو) شمسی یا قمری ؟ قمری
اسم از لحاظ تعداد به چند نوع تقسیم میشود ؟ اسم از لحاظ تعداد به سه نوع : مفرد (یک نفر) مثنیٰ (دو نفر) جمع (سه نفر و بیشتر)
اسم مذکر چیست ؟ اسمی که متعلق به مَرد باشد
اسم مؤنث چیست ؟ اسمی که متعلق به زن باشد
اسم مذکر و مؤنث چند نوع است و نام ببرید ؟ اسم مذکر و مؤنث بر دو قسم است مجازی و حقیقی اسم مذکر یا مؤنث مجازی بر اشیاء و اجسام بی جان گفته میشود و اسم مذکر و مؤنث حقیقی برای جانداران چه انسان و حیوان گفته میشود
هٰذا = این (اشاره به نزدیک برای مذکر) اسم | مذکر | مبنی بر سکون | مفرد | اسم اشاره
غُصْن = شاخه اسم | مذکر | مفرد
وَرْدَةً = گل ، شکوفه اسم | مؤنث | مفرد | منصوب | مثال واوی | جامد غیر مصدری | وَرْد | فَعَلَ یَفْعِلُ
ماذا = چه ؟ متشکل از ما و ذا ما : اسم | اسم استفهام | مبنی بر سکون ذا : اسم | اسم موصول | مبنی بر سکون | ذوی | معرفه | لفیف مقرون | مثال : هذا ذاک و ..
– أَخْضَر = سبز ، جمع آن خُضر است اسم ، صفت ، فَعَلَ یَفْعَلُ ، جامد غیر مصدری ، مفرد ، مذکر ،معرفه ، سالم
– أَحْمَر = قرمز اسم ، صفت ، مفرد ، مذکر ،سالم
– اِثْنَا عَشَر = دوازده قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : « اَلْأَئِمَّةُ بَعْدِي << اِثْنَا عَشَرَ >> أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ آخِرُهُمُ اَلْقَائِمُ فَهُمْ خُلَفَائِي وَ أَوْصِيَائِي وَ أَوْلِيَائِي وَ حُجَجُ اَللَّهِ عَلَى أُمَّتِي بَعْدِي اَلْمُقِرُّ بِهِمْ مُؤْمِنٌ وَ اَلْمُنْكِرُ لَهُمْ كَافِرٌ – رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله فرمودند: إمامان بعد از من دوازده نفرند، كه اوّلشان على بن ابى طالب و آخرشان قائم است، ايشان خلفاى من، و اوصياء من، و اولياء من و حجّتهاى خدا بر امّت من بعد از من هستند. اقراركنندۀ به ايشان مؤمن است، و منكر ايشان كافر است. من لا يحضره الفقيه، شیخ صدوق , جلد۴ , صفحه۱۷۹
– ثاني عَشَر = دوازدهم، دوازدهمين، يکي از دوازده قسمت
– آفة = آسیب ، آفت اسم ، مؤنث ، مفرد ، جمع = آفات ، مثال : قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : آفَةُ الْحَدِيثِ الْكَذِبُ وَ آفَةُ الْعِلْمِ النِّسْيَانُ وَ آفَةُ الْحِلْمِ السَّفَهُ وَ آفَةُ الْعِبَادَةِ الْفَتْرَةُ وَ آفَةُ الظَّرْفِ الصَّلَفُ وَ آفَةُ الشَّجَاعَةِ الْبَغْيُ وَ آفَةُ السَّخَاءِ الْمَنُّ وَ آفَةُ الْجَمَالِ الْخُيَلاَءُ وَ آفَةُ الْحَسَبِ الْفَخْرُ . رسول خدا فرمود آفت حديث كردن،دروغ- گفتن است. و آفت دانش فراموشى است و آفت حلم سفاهت و بی خردی و سبكى است و آفت عبادت سستى است و آفت ظرافت و خوشمزگى لاف زدن و اغراق کردن است و آفت شجاعت ستم كردن است و آفت سخاوت منت نهادن است و آفت زيبائى خود فروشى و تكبر است و آفت حسب و خانواده فخر كردن است و بخود باليدن. الخصال ، شیخ صدوق ج۲ ص۴۱۶
– بِنْت = دختر اسم ، مؤنث ، جمع مکثر = بَنَات ، مثال فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ . سیدتی و مولاتی فاطمة الزهرا دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله
– تِلْکَ = آن (اشاره به دور برای مؤنث(زن)) اسم اشاره ، مؤنث ، مفرد مثال : تِلْكَ خَيْمَةُ الإمام المَهْدي (آن خیمه سیدی و مولای حضرت مهدی علیه السلام و عجل الله فرجه است) تلک برای خمیه استفاده میشود چون خیمه مؤنث است
– بَنَات = دخترها اسم ، مؤنث ، جمع مکثر ، ثلاثی مجرد از ریشه بنو ، نوع اشتقاق :جامد غیر مصدری ، اعراب : منصوب ، تعریف : نکره ، نو ریشه : ناقص واوی
– ذَٰلِک = آن زن (اشاره به دور) اسم اشاره ، مذکر ، مفرد ، اعراب : مبنی بر فتح ، تعریف : معرفه مثال : إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتࣲ لِّلۡمُتَوَسِّمِينَ (آیه 75 حجر) در اینجا ذالک به مرد اشاره دارد و مقصود امام معصوم علیه السلام است . یعنی قطعاً در آن نشانه های اهل علم و فراست است . عبدالرحمن بن كثير نقل كرده است كه:همراه سیدی و مولای حضرت امام صادق عليه السّلام حج گزاردم، در مسير بازگشت،امام علیه بر كوهى رفت و به حاجيان نگريست و فرمود:چقدر سرو صدا و جمعيت زياد است و چقدر حاجى كم است!داود رقّى پرسيد:اى پسر رسول خدا!آيا خدا دعا و < توسلِ > همه افراد اين جمع را اجابت مىكند؟فرمود:واى بر تو!اى ابا سليمان!خداوند شرك به خود را نمىبخشد و كسى كه ولايت على عليه السّلام را انكار كند همانند بتپرست است.پرسيدم:فدايتان شوم!آيا شما دشمنان و دوستان خود را مىشناسيد؟فرمود:اى ابا سليمان!هر بندهاى كه متولد مىشود در ميان دو چشمش(پيشانىاش)نوشته شده كه او مؤمن است يا كافر،و هرگاه شخصى نزد ما بيايد و اظهار دوستى با ما و بيزارى از دشمنان ما بكند، مىبينيم كه بر پيشانى او نوشته مؤمن است يا كافر.خداوند عزّ و جلّ مىفرمايد: «إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآيٰاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ» ما دوست و دشمن خود را مىشناسيم. بصائر الدرجات ، مرحوم صفار قمی ج۱ ص۳۵۸
– ثَمَر = نتیجه ، میوه ، حالت مؤنث (زن) = ثَمَرَة ، جمع مکثر : ثِمَار اسم ، مذکر ، ثلاثی مجرد ، ریشه : ثمر ، نوع اشتقال : جامد غیر مصدری ، مفرد ، سالم مثال : عِلْمٌ بِلاَ عَمَلٍ كَشَجَرٍ بِلاَ ثَمَرٍ علم بى عمل همچون درخت بدون ميوه و نتیجه است. غرر الحکم و درر الکلم , جلد۱ , صفحه۴۶۳
– جِبَل = کوه اسم ، مذکر ، ثلاثی مجرد ، مفرد قال سیدی و مولای الامام الحسن المجتبی علیه السلام : المؤمِن كَالْجَبَلِ الرَّاسِخِ لاَ تُحَرِّكُكَ الْعَوَاصِفُ مؤمن مانند کوه، استوار است، که بادهای تند او را تکان نمیدهند . المناقب ابن شهر آشوب , جلد۲ , صفحه۳۴۷
– ثِمَار = نیجه ها ، میوه ها (جمع مکثر برای ثمر)
– جِبَال = کوه ها (جمع مکثر برای جِبَل)
– جَمِیل = زیبا (جَمِیلة = مؤنث) اسم ، صفت ، مذکر ، مفرد ، فَعُلَ یَفْعُلُ ، سالم ، ریشه : جمل ، نوع اشتقاق : صفت مشبهه
– حُسْن = خوبی (جمع مکثر = مَحاسِن) اسم ، صفت ، مفرد ، مذکر ، فَعَلَ یَفْعُلُ ، ریشه : حسن ، نوع اشتقال : مصدر
– مَحاسِن = جمع مکثر برای حُسْن یعنی خوبی ها
– رَجُل = مرد جمع مکثر آن : رِجال اسم ،ثلاثی مجرد ، مفرد ، مذکر ، فَعَلَ یَفْعُلُ ، ریشه : رجل ، نوع اشتقال : جامد غیر مصدری
– رِجَال = جمع مکثر برای رَجل یعنی مردان
– شَجَر = درخت (شَجَرة = مؤنث) اسم ،ثلاثی مجرد ، مفرد ، مذکر ، ، ریشه : شجر ، نوع اشتقال : اسم جنس جمعی
– أَشْجار = درختان (جمع مکثر برای شَجَر)
– صَف = کلاس درس (مَدْرس) اسم ، مفرد
– صُفُوف = کلاس ها (جمعه مکثر برای صَف)
– صُورَة = عکس اسم ، ثلاثی مجرد ، مفرد ، مؤنث ، ساختار : فَعَلَ یَفْعِلُ ، ریشه : صور ، نوع ریشه : اجوف واوی ، نوع اشتقال : جامد غیر مصدری
– صُوَر = عکس ها (جمع مُکَثر برای صُورَة)
– طَالِب = دانش آموز ( مترادف و هم معنی : تِلمیذ ) اسم ، مفرد ، مذکر ، ساختار : فَعَلَ یَفْعُلُ ، ریشه : طلب ، نوع ریشه : اجوف واوی ، نوع اشتقال : اسم فاعل
– طُلَّاب = دانش آموزان (مترادف و هم معنی : تلامیذ) جمع مکثر برای طَالِب
– طَلَبَ = خواستن اسم ، مفرد ، مذکر ، ریشه : طلب ، نوع اشتقال : مصدر
– فَرِیضَة = واجب دینی (واجب) اسم ، مفرد ، مؤنث ، ساختار : فَعَلَ یَفْعِلُ ، ریشه : فرض ، نوع اشتقال : جامد غیر مصدری
– فَرَائِض = واجب های دینی (مجمع مُکثر فَرِیضَة )
– في = در حرف ، نوع حرف » جاره
– قِیمًَة = ارزش ، قیمت ، مبلغ اسم ، مفرد ، مؤنث
– قِیَم = قیمتها (جمع مُکثر برای قِیمَة)
– کَبیر = بزرگ (کبیرة = مؤنث) اسم ، صفت ، مفرد ، مذکر ، ساختار : فَعَلَ یَفْعُلُ ، ریشه : کبر ، نوع اشتقال : صفت مشبهه
– لَوحة = تابلو اسم ، مفرد ، مؤنث
– اِمْرَأَة = زن اسم ، مفرد ، مؤنث ، ساختار : فَعَلَ یَفْعَلُ ، ریشه : مرء ، نوع اشتقال : جامد غیر مصدری ، نوع ریشه : مهموز اللام
– نِسَاء = زنان (جمع مُکثر برای اِمْرَأَة )
– مُجَالَسَة = همنشینی اسم ، مفرد ، مؤنث
نَاجِح = موفق – پیروز ( مترادف و هم معنی : فائز)
– نِسْیَان = فراموشی
– وَلَد = پسر (فرزند) اسم ، مفرد ، مذکر و مؤنث ، ساختار : فَعَلَ یَفْعِلُ ، نوع ریشه : مثال واوی
– أَوْلَاد = پسران (فرزندان) (جمع مُکثر برای وَلَد )
– هَذَا = این (ضمیر اشاره به نزدیک ، مفرد ، مذکر ) اسم اشاره
– هَذهِ = این (ضمیر اشاره به نزدیک ، مفرد ، مؤنث) اسم اشاره
– بِلَا = بدون (بی) حرف اضافه مثل : بِلا اَساس = بی اساس بلا اسم = بی اسم
– کَـ = کانند (مثل) به اول اسم میچسبد و پیشوند است
– مُشَدَّد = با تشدید خوانده میشود ـــّـــ
-* این حرکة ـــّـــ چه نام دارد و اگر بر روی حرفی قرار بگیرد چه اتفاقی می افتد ؟ = تشدید است و وقتیکه روی یک حرفی قرار بگیرد ، آن حرف دو بار تکرار میشود
-* به این حرکة ــــَـــ چه میگویند ؟ فَتْحِه
-* هر حرفی که فتحه دارد چه نامیده میشود؟ مَفْتوح
-* به این حرکة ــــِـــ چه میگویند ؟ کَسْرِه
-* هر حرفی که کسره دارد چه نامیده میشود؟ مَکْسُور
-* به این حرکة ــــُِــ چه میگویند ؟ ضَمّه
-* هر حرفی که ضَمّه دارد چه نامیده میشود؟ مَضْمُوم
-* به هر یک از فتحه ، ضمه و کسره چه میگویند ؟ حَرِکَة (حرکت)
-* به این حرکة ـــْـــ چه میگویند ؟ ساکن (سِکون)
-* به این علائم ــــٌــٍــًــ چه میگویند ؟ تَنْوین
-* تنوین را تعریف کنید ؟ در آخر بعضی از کلمات عربی آورده میشود ، نشان میدهد که هنگام تلفظ کلمه ، یک نون ساکن باید به آخر آن افزوده شود (توجه فقط تلفظ ن ) و در معنی آن کلمه هم تاثیر میگذارد مثلاً بُلْبُل= بلبل بُلْبُلاً = بلبلی یعنی یک بلبلی که آن را نمیشناسم و تعاریف بیشتری دارد که در علم نَحْو در آینده ذکر میشود
-* تنوین ــًــ (نصب) را غالباً باید چگونه نوشت ؟ تنوین نصب ــًــ با الفی افزوده میشود مثل بُلْبُل = بُلْبُلاً توجه : اگر در آخر کلمه یکی از حروف ة – ء – إ – أ باشد نیازی به آوردن الف نیست
-* به این تنوین ـــًــ چه میگویند ؟ تنوین نَصْب
-* به این تنوین ـــٍــ چه میگویند ؟ تنوین جَرْ
-* به این تنوین ـــٌــ چه میگویند ؟ تنوین رَفْع
-* با جلمه کامل جواب دهید : مِنْ أیْنَ تَسْمَعُ صوتَ البُلبُل ؟ اَسْمَعُ صوتَ البُلبُل مِن الحَدیقة (البته شما میتوانید به هر نحو صحیح جواب دهید و نیازی نیست که موضوع همین باشد مثلاً میشود جواب داد بلبل در قفس میخواند یا بلبل در باغ میخواند و … )
-* با جلمه کامل جواب دهید : أیْنَ یُغَرِدُ البُلبُل ؟ یُغَرِدُ البُلبُل عَلَی الْغُصْن وَرْد (البته شما میتوانید به هر نحو صحیح جواب دهید و نیازی نیست که موضوع همین باشد مثلاً میشود جواب داد بلبل در قفس میخواند یا بلبل در باغ میخواند و … )
-* با جلمه کامل جواب دهید : ماذا تَسمَعُ مِنْ الْحَدیقَة ؟ اَسمَعُ مِن الحَدیقَة صُوتَ بُلبُلاً
-* با جلمه کامل جواب دهید : ماذا تَریٰ عَلَی الْغُصْن ؟ اَریٰ عَلَی الْغُصن بُلبُلاً
-* ترجمه کنید : أری بُلبُلاً فِی الْقَفَص بلبلی در قفس می بینم
-* ترجمه کنید : یُغَرِّدُ البُلبُل في قَفَصاً بلبل در قفسی می خواند
-* ترجمه کنید : بُلبُلی در باغی است بُلبُلاً فی حدیقةً
-* برای اسم چه وقت در ابتدایش ، الف و لام (الـ) و چه وقت در آخرش تنوین بکار میبریم؟ وقتیکه نسبت به موجود زنده یا چیزی شناخت نداریم از تنوین در آخر آن استفاده میکنم و به اصطلاح به این اسم میگویند نَکَرِه و بعد از آنکه در جمله به آن اسم شناخت و معرفت پیدا کردیم میتوانیم از (الـ) در ابتدای آن اسم استفاده کنیم و مثل این جمله : أریٰ بُلبُلاً عَلَیٰ غُصنٍ و یُغَرِّدُ الْبُلبُلُ عَلَی الْغُصْن در این جلمه ابتدا بلبل با تنوین آمده یعنی اینکه شناختی به آن نداریم و ترجمه میشود بلبلی و غصن هم با تنوین آمده (شاخه ای) و در ادامه برای بلبل (ال) در ابتدای آن قرار داده شده زیرا الان آن را شناخته ایم و معمولاً برای اسمی که معرفت به آن پیدا کره ایم ابتدایش (ال) می آوریم (مَعْرفه) . چیزی را که ناشناخته است اکثر اوقات آخرش تنوین میدهیم و به آن نَکَرِه میگویند و چیزی را که شناخته شده باشد ، اکثر اوقات اولش (ال) قرار میدهند و به آن اسم مَعْرفه میگویند .
-* جای خالی را معیین کنید : اسمی که الف و لام (ال) در ابتدای آن وارد میشود در آخر آن اسم نمیتوانیم ….. قرار دهیدم تنوین
– فَجْر = سپیده صبح (اذان صبح)
– دیک = خروس
– وَکْر = لانه
– ه مانند : کتاب + ه = ش – او – آن مانند : کتابه یعنی کتابش
– اَبْیَض = سفید
– جَمیل = زیبا
– صاحَ = بانگ زد فعل ، مفرد ، ماضی
– خَرَجَ = خارج شد فعل ، مفرد ، ماضی
– بـِ = به وسیله ی مثل : بِصوت با صوت
– لـِ = برای – مالِ مثل : لحمید یعنی مال حمید ، برای حمید
-* ترجمه کنید : هٰذا دیکٌ اَبْیَضُ = این خروسی سفید است (دیک = موصوف ابیض = صفت)
-* ترجمه کنید : هٰذا الْدّیکُ لِحَمیدٍ = این خروش مال حمید است
-* توضیح دهید به چه دلیل در این جمله دال (دّ) در کلمه الدّیک با تشدید نوشته میشود : الْدّیکُ الکَبیرُ = زیرا دال از حروف شمسی است و وقتیکه قبل آن الف و لام (ال) بیاید ، (دّ) مشدد میشود و هر حرفی که از حروف شمسی باشد بعد از استفاه از الـ مشدد میشود و اگر ال ـنداشته باشد مشدد نیست مانند :
دیک
-* ترجمه کنید : هٰذا وَکْرٌ و فیهِ دیکٌ = این لانه ای است و درش خورسی است .
-* ترجمه کنید : اَریٰ دیکاً کبیراً فی وَکْرٍ = می بینم خروسی بزرگ در لانه ای ( دیکاً = موصوف کبیراً= صفت موصوف به کلمه میگویند که وصف آن میشود مانند خروس و صفت هم پس از موصوف میآید و در کل به اسمِ قبل از صفت ، موصوف میگویند
-* موصوف چیست ؟ = موصوف به کلمه میگویند که وصف آن میشود مانند خروس و صفت هم پس از موصوف میآید و در کل به اسمِ قبل از صفت ، موصوف میگویند مثلاً اَریٰ دیکاً کبیراً یعنی میبینم خروسی بزرگ ، در این جمله خروس میشود موصوف و صفت آن کلمه بزرگ است
-* صفت چیست ؟ = صفت کلمه ای است که پس از اسم می آید و توصیف آن اسم را از نظر رنگ یا شکل و … میکند مثل : اَریٰ دیکاً کبیراً کلمه کبیر در اینجا صفت است و شکل آن خروس را بزرگ وصف میکند
-* در جلمه خَرَجَ الدّیکُ مِنْ وَکرِهِ به چه دلیل کلمه الدّیکُ آخرش تنوین ندارد ؟ زیرا با قرار گرفتن الف و لام (ال) در اول هر اسم آن معرفه میشود و نمیتوان در آخر آن اسم تنوین گذاشت .
-* ترجمه کنید : خَرَجَ الدّیکُ مِنْ وَکرِهِ = خروس از لانه اش خارج شد
-* با جمله کامل پاسخ دهید : مِنْ أَیْنَ خَرَجَ الْدّیکُ ؟ = خَرَجَ الدّیکُ مِنْ وَکرِهِ
-* ترتیب قرار گرفتن موصوف و صف در جمله چگونه است ؟ = در ساختار جمله ابتدا موصوف و بعد صفت قرار میگیرد مثلاً هٰذا دیکٌ اَبْیَضُ دیک میشود موصوف و ابیض میشود صفت
– فِعْل = کار (به معنی انجام یک کار) – عمل
-* مُفْرَد در اسم و فعل به چه معنی است ؟ = مُفْرَد دلالت میکند بر یک نفر یا یک چیز
-* مُثَنیٰ در اسم و فعل به چه معنی است ؟ = مُثَنیٰ دلالت میکند بر دو نفر یا دو چیز
-* جَمع در اسم و فعل به چه معنی است ؟ = جمع دلالت میکند بر سه نفر و بیشتر یا سه چیز و بیشتر
-* تعریف اسم در عربی چیست ؟ = کلمه ای که بر شخص یا چیزی دلالت کند و معنای مستقل داشته باشد مثلاً حَسَن یک نام است و حرف ح یک نام نیست و از آن چیزی فهمیده نمی شود و حرف لـِ یعنی برای ، معنی لـِ به تنهایی مفهوم را نمیرساند و نیاز دارد با یک کلمه ترکیب شود پس لـِ اسم نیست حسن نام شخصی است و دیک نام پرنده ای است و وَکْر نام چیزی است و فَجر نام وقتی است و هذا نام اشاره به شخصی و چیزی است و جمیل صفتی است و همه اینها اسم هستند
-* فعل را در عربی تعریف کنید ؟ = فِعْل کلمه ای است که معنی مستقل دارد و بر انجام کاری در زمان مشخص ما را آگاهی میدهد خَرَجَ یعنی خارج شد در گذشته یعنی هم کارِ خروج و هم زمان گذشته از خَرَجَ فهمیده میشود و بنابر این فِعْل است .
-* حرف را از لحاظ تقسیم بندی سگانه کلمه در عربی تعریف کنید ؟ = حرف کلمه ای است که نه معنی مستقل دارد و نه فعل است و نه اسم . مانند : لـِ یعنی برای مانند: في یعنی در مانند: مِنْ یعنی از مانند: علیٰ یعنی بر – روی
-* مُوصول = چیزی که به چیز دیگر پیوسته شده باشد و متصل گشته باشد موصول گویند
-* اگر بر سر کلمه ای (الـ) الف و لام اضافه شود چه چیزی به ما می فهماند ؟ اگر بر سر کلمه ای (الـ) الف و لام اضافه شود قطعاً این کلمه اسم است و فعل نیست
-* جمله اسمیه و فعلیه را تعریف کنید ؟ = جمله ای که با اسم شروع شود ، جمله اسمیه و جمله ای که با فعل شروع شود ، جمله فعلیه نام دارد
-* ترجمه کنید : خروسی زیبا را در لانه ای می بینم = اَریٰ دیْکٌ جمیلٌ في وَکرٌ (توجه : اگر برای اسم تنوین بکار ببریم باید برای صفت آن هم تنوین بکار برد و اگر (الـ) الف و لام در ابتدای اسم بکار ببریم باید برای صفت آن هم بکار ببریم )
-* ترجمه کنید : خروس بزرگ از لانه خارج شد = الْدّیکُ الکَبیرُ خَرَجَ مِنْ وَکَر (این جمله اسمیه است) یا یه این شکل هم میشود : خَرَجَ الْدّیکُ الکَبیر مِنْ وَکَر (این جمله فعلیه است) نکته : در جمله فعلیه ، که فعل اول جمله می آید ، آن فعل باید مفرد باشد یعنی به آن معنی که یک نفر آن را انجام داده است اما هر چند که در ادامه جمله معلوم شود که دو نفر بوده باشند و یا سه نفر و بیشتر . جمله فعلیه با فعل مفرد (دلالت بر یک نفر کند) شروع میشود .
-* صفت در چهار مورد همیشه از موصوف تبعیت میکند: = 1〕جنس『مذکر (مرد) ، مؤنث (زن) 』 2〕تعداد『مفرد ، مثنی ، جمع』 3〕اعراب『 حرکت حرف آخر صفت 』 4〕معرفه و نکره『 الـ یا تنوین』 توضیح : یعنی صفت که بعد از موصوف می آید باید در این چهار مورد تابع موصوف باشد مثلاً : الْدّیکُ الکَبیرُ دیک موصوف است و کبیر صفت آن است و مشاهده میکنید که الـ (الف و لام) در هر دو قرار دارد به اصتلاح چون معرفه بوده و این خروش شناخته شده بوده برای صاحب کلام ، از الـ استفاده شده و در صفتِ خروس هم قرار گرفته و اگر نَکَره بود یعنی شناخته شده نبود حتماً حرکة آخر دیک تنوین بود و الـ نداشت ، بنابر این صفت آن هم تنوین میگرفت مثلاً دیکٌ کَبیرٌ
با نشر مطلب از طرُق بالا ، در ثواب نشر ، شریک باشید
لطفاً با ثبت نظر و دیدگاه خود، ما را در ثبت عقاید صحیح یاری کنید و اشتباه ما را بنویسید
بعد از ثبت دیدگاه نتیجه پایین تر نمایش داده میشود