۱ – دفن بدن مطهر صلّی اللَّه علیه و آله
احتجاج: ص ۷۴ خصال شیخ صدوق: ص ۳۷۲. اختصاص شیخ مفید: ص ۱۷۱ :
در نیمه شب اول ربیع الاول بدن مطهر خاتم الانبیاء و المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله را امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السّلام دفن فرمودند.
مصیبت و فاجعه شهادت رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله از یک طرف و بی احترامی به آن حضرت و توجه نداشتن مردم به غسل و کفن و دفن حضرت از طرف دیگر، داغهائی بود که بر دل مبارک امیر المؤمنین علیه السّلام سنگینی می کرد. چنانکه با یاد تلخ آن روزها فرموده اند: «آیا بدن شریف پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله را رها می کردم و او را دفن ننموده برای خلافت و سلطنت بعد از او نزاع می کردم» ؟ شیخ مفید در ارشاد مفید: ج ۱، ص ۱۸۹ می فرماید: «اکثر مردم در دفن پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله حاضر نشدند، و نماز بر آن حضرت نخواندند، چه اینکه بین انصار و مهاجرین مشاجره در امر خلافت بود.
تقریب المعارف: ص ۲۵۶ : اعمش می گوید: پیامبرشان از دنیا رفت و مردم هم و غمی نداشتند جز آنکه عده ای بگویند: «امیر از ماست» و طایفه دیگری بگویند: «امیر از ماست».
هنگام شهادت پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله مغیره خطاب به ابوبکر و عمر گفت: اگر بعداً با مردم کاری دارید آنها را دریابید. لذا ابوبکر و عمر هنگام دفن پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله حاضر نبودند، بلکه میان دیگران بودند که در سقیفه برای خود امیر انتخاب می کردند، و قبل از آنکه کنار بدن حضرت حاضر شوند، بدن مطهر دفن شد.
المنصف: ص ۱۴، ۵۶۸. جامع الاحادیث: ج ۱۳، ص ۲۶۷
عبداللَّه بن حسن می گوید: به خدا قسم ابوبکر و عمر بر پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله نماز نخواندند، و سه روز بدن مبارک آن حضرت دفن نشد، ولی با این همه اهل سقیفه مشغول کار خود بودند.
(تقریب المعارف: ص ۲۵۱)
حضرت امام باقر علیه السّلام می فرمایند: مردم روز دوشنبه و شب سه شنبه را بر بدن آن حضرت نماز می خواندند، و عموم مردم حتّی خواص و نزدیکان حضرت بر بدن مبارک نماز خواندند، اما هیچیک از اهل سقیفه بر غسل و کفن و دفن حضرت حاضر نشدند. امیر المؤمنین علیه السّلام بریده اسلمی را برای خبر دادن نزد آنان فرستاد، ولی اعتنائی نکردند و بعد از دفن آن حضرت بیعت آنان هم تمام شد.
(مناقب ابن شهر آشوب: ج ۱، ص ۲۹۷. بحار الانوار: ج ۲۲، ص ۵۲۴)
عایشه در این باره اقراری دارد که جالب توجه است. او گفته است: «بخدا قسم ما از دفن پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله با خبر نشدیم تا اینکه صدای بیل و کلنگ را در شب چهارشنبه از حجره آن حضرت شنیدیم»، یعنی بعد از دفن متوجه شدیم.
مدارک سنی : (تاریخ الاسلام (ذهبی): ج ۱، ص ۵۸۲. السیره النبویه (ابن کثیر): ج ۴، ص ۵۳۸. مسند احمد: ج ۶، ص ۲۴۲۶۲، ۲۷۴)
باید از اینان که بر سر غصب خلافت همه چیز را فراموش کرده بودند پرسید: آیا سقیفه در حضور پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله و به سفارش حضرت بود یا غدیر ؟
آیا برای تشکیل شورای سقیفه دستوری از طرف خداوند آمده بود یا در باره غدیر ؟
آیا در سقیفه از اکثر بلاد مسلمین حضور داشتند یا در غدیر ؟
آیا در سقیفه همه مردم حاضر بودند یا در غدیر که حتّی زنها هم بیعت کردند ؟
۲ – لیله المبیت
شب اول این ماه رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله از شر کفار از مکه به مدینه هجرت کردند. در آن شب آقا و مولایمان امیر المؤمنین علیه السّلام جان نثاری فرموده به جای رسول گرامی اسلام صلّی اللَّه علیه و آله در بستر ایشان خوابیدند
(قلائد النحور: ج ربیع الاول، ص ۸. مسار الشیعه: ص ۲۷. فیض العلام: ص ۲۰۱. زاد المعاد: ص ۳۳۲. بحارالانوار: ج ۹۷، ص ۱۶۸. مصباح کفعمی: ج ۲، ص ۵۹۶)
چه اینکه کفار قریش قصد کشتن حضرتش را داشتند. به این مناسبت آیه:
«و من الناس من یشتری نفسه ابتغاء مرضات اللَّه. . . »: «از مردم کسی هست که جان خویش را در راه رضایت خداوند می فروشد و خدا بر بندگان مهربان است» در شأن علی بن ابی طالب علیه السّلام نازل شد.(سوره بقره: آیه ۲۰۷)
در شبی که امیر المؤمنین علیه السّلام به جای پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله خوابید به جبرئیل و میکائیل خطاب رسید که من بین شما دو نفر برادری قرار دادم و عمر یکی از شما را بیش از دیگری قرار دادم. کدامیک از شما ایثار می کند که عمر طولانی از آن دیگری باشد؟ هر دو عمر طولانی را اختیار کردند.
خطاب آمد: «به زمین نگاه نید و ببینید که چگونه علی علیه السّلام حیات خود را به برادرش پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله ایثار نموده و به جای او خوابیده و جان خود را فدای او نموده است. به زمین بروید و او را از دشمنان حفظ کنید». آنان آمدند و جبرئیل بالای سر امیر ال مؤمنین علیع السّلام و میکائیل سمت پاهای آن حضرت نشست و ندا کرد: «بخ بخ من مثلک یابن ابی طالب، خداوند در جمع ملائکه به تو مباهات فرمود». اینجا بود که آیه شریفه «و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات اللَّه» نازل شد.
(بحار الانوار: ج ۱۹، ص ۳۹)
۳ – هجوم به خانه وحی
در این روز اولین هجوم به خانه امیر المؤمنین علیه السّلام صورت گرفت. هنگامی که امیر المؤمنین علیه السّلام متوجه غسل و کفن و دفن پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله شد و غاصبین خلافت در سقیفه بودند، در شب چهارشنبه که اول ربیع الاول بود بدن مبارک آن حضرت را دفن فرمود و طبق وصیت پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله متوجه جمع آوری قرآن شد. آن حضرت فرموده بودند: «علی جان، تا سه روز از خانه خارج مشو و قرآن را جمع آوری کن. ..».
(تفسیر فرات: ص ۳۹۸. در توحید صدوق: ص ۷۳ هفت روز و در امالی طوسی: ج ۱، ص ۲۶۳ نه روز است).
در این ایام، سه بار به منزل آن حضرت هجوم آوردند: بار اول در روز اول ربیع بود که برای بیعت آمدند و آن حضرت فرمود که قسم یاد کرده ام که تا جمع قرآن تمام نشود از خانه بیرون نیایم و آنان بازگشتند. پس از آن امیر المؤمنین شبها صدیقه طاهره و حسنین علیهم السّلام را بر در منازل اصحاب می بردند و طلب یاری می نمودند.
(کتاب سلیم: ص ۱۲۸. احتجاج: ص ۷۵ ،۱۹۰)
بار دوم بین پنجم تا هفتم ربیع بود که زبیر و عده ای دیگر در منزل امیر المؤمنین علیه السّلام جمع شده بودند . آن روز زبیر شمشیر کشید تا عمر را بکشد.
(توحید صدوق: ص ۷۳. احتجاج: ج ۱، ص ۱۱۱ ۹۵. بحار الانوار: ج ۲۸، ص ۳۲۱)
بار سوم به منزل حضرت هجوم آوردند، و پس از آتش زدن در منزل و ضرب و جرح صدیقه طاهره سلام اللَّه علیها و کشتن حضرت محسن علیه السّلام، امیر المؤمنین علیه السّلام را با دست بسته بیرون بردند.
(کتاب سلیم: ص ۲۴۹ ۸۲. الکوکب الدری: ج ۱، ص ۱۹۴. الجمل: ص ۱۱۷.
مدارک سنی : کامل ابن اثیر: ج ۲، ص ۳۲۶. تاریخ طبری: ج ۳، ص ۲۰۳)
۴ – مسمومیت امام عسکری علیه السّلام
امام حسن عسکری علیه السّلام در اثر زهر مسموم شد و بیماری حضرت آغاز گردید.
(قلائد النحور: ج ربیع الاول، ص ۲. مصباح کفعمی: ص ۵۲۳. مصباح المتهجد: ص ۷۳۲. فیض العلام: ص ۲۰۱. ارشاد: ج ۲، ص ۳۳۶. کشف الغمه: ج ۲، ص ۴۱۵. بحار الانوار: ج ۵۰، ص ۳۳۵ ۳۳۴)
بنابرقولی شهادت امام حسن عسکری علیه السّلام در سال ۲۶۰ ه’ در چنین روزی بوده است
(قلائد النحور: ج ربیع الاول، ص ۲. مصباح کفعمی: ص ۵۲۳. مصباح المتهجد: ص ۷۳۲. فیض العلام: ص ۲۰۱)
و به قولی دیگر در چهارم ربیع الاول، و به قولی دیگر در هشتم ربیع الاول بوده است.
(مسار الشیعه: ص ۲۹ ۲۸. فیض العلام: ص ۲۰۵)
۵ – هجرت صلّی اللَّه علیه و آله
پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله ۱۳ سال پس از بعثت به مدینه طیّبه هجرت فرمود.
(قلائد النحور: ج ربیع الاول، ص ۸. مصباح کفعمی: ج ۲، ص ۵۹۶)