۱- صلح حضرت امام مجتی الحسن بن علی علیهما السّلام
قراداد حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام با معاویه ملعون در ۲۵ ربیع الاول بوده
(تتمه المنتهی: ص ۴۱ ۴۰ فیض العلام: ص ۲۲۵. قلائد النحور: ج ربیع الاول، ص ۱۵۵. مستدرک سفینه البحار: ج ۵، ص ۲۱۳)
که شامل موارد زیر بود:
۱ – به امیرالمؤمنین علی علیه السّلام دشنام ندهند.
۲ – خون شیعیان محترم و محفوظ بماند، و حقوقشان پایمال نگردد.
۳ – معاویه یک میلیون درهم بین یتیمان جنگ جمل و صفین تقسیم کند.
۴ – امام علیه السّلام معاویه را امیر المؤمنین نخواند.
۵ – معاویه باید بر اساس کتاب خدا و سنّت پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله عمل کند.
۶ – معاویه پس از مرگ، خلافت را به دیگری واگذار نکند.
معاویه این شرائط و شرائط دیگر مربوط به حفظ اسلام به ویژه شیعیان را پذیرفت و جنگ پایان یافت،
اما آن ملعون به هیچیک از شروط این قرارداد عمل ننمود بلکه خلاف تمام آنها عمل کرد.
۲- جنگ دومه الجندل
در این روز در سال پنجم هجری در زمان پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله غزوه دومه الجندل اتفاق افتاد.
(قلائد النحور: ج ربیع الاول، ص ۱۵۰)
در اراضی «دومه الجندل» گروهی از اشرار همدست شده و به کاروانها حمله می کردند. پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله سباع بن عرفطه غفاری را روز ۲۵ ربیع الاول در مدینه به جای خود قرار داد، و با هزار رزمجو بیرون آمدند تا به آن نواحی رسیدند. راهزنان چون متوجه آمدن آن حضرت شدند، فرار کردند. مسلمانان اموال آنان را برداشتند و در بیستم ربیع الثانی وارد مدینه شدند.
(قلائد النحور: ج ربیع الاول، ص ۱۵۰
یک سئوال در اینجا حضرت برای چندروز که از مدینه خارح میشدند یک نفر را جانشین خود قرار میدادند حالا چطور شده که سنی ها میگویند پیغمبر بعد از خود وصی و جانشین معیین نکرد ؟
)
عبدالرحمن بن ابی لیلی می گوید: من با ابوموسی اشعری از دومه الجندل عبور می کردیم. ابوموسی به من گفت: زمانی که با پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله به دومه الجندل رسیدیم آن حضرت به من فرمود: «در این مکان دو تن از بنی اسرائیل حکم به جور کردند، و به زودی در میان امت من دو تن در این مکان به جور حکم می نمایند». راوی می گوید: ابوموسی و عمروعاص برای حکمیت در صفین به دومه الجندل رفتند و میان علی بن ابی طالب علیه السّلام و معاویه حکم کردند. بعد از ماجرای حکمین ابوموسی را ملاقات کردم و به او گفتم: «مگر تو نبودی که از پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله چنین حدیثی را نقل کردی؟! گفت: «واللَّه المستعان»!!
(وقایع الایام: ج ربیع الاول، ص ۱۵۰)