شيخ فقيه ابو جعفر محمّد بن على بن الحسين بن موسى بن بابويه قمى مصنّف اين كتاب مىگويد: پدرم و محمّد بن الحسن بن احمد بن الوليد رضى اللّٰه عنهما از سعد بن عبد اللّٰه از محمّد بن عيسى بن عبيد،از محمّد بن ابى عمير و محمّد بن سنان از صباح سدى و سدير صيرفى و محمّد بن نعمان مؤمن طاق و عمر بن اذينه،از حضرت ابى عبد اللّٰه عليه السّلام و محمّد بن الحسن بن احمد بن وليد رضى اللّٰه عنه از محمّد بن الحسن الصفّار و سعد بن عبد اللّٰه از محمّد بن الحسين بن ابى الخطاب و يعقوب بن يزيد و محمّد بن عيسى،از عبد اللّٰه بن جبله،از صباح مزنى و سدير صيرفى و محمّد بن نعمان احول و عمر بن اذينه،از حضرت ابى عبد اللّٰه عليه السّلام،اين چهار نفر محضر مبارك امام صادق عليه السّلام حاضر شدند،حضرت فرمودند: اى عمر بن اذينه،نظرت در باره اذانى كه اين گروه ناصبىها مىگويند و نمازى كه مىخوانند چيست؟ عرض كرد:فدايت شوم:ايشان مىگويند:ابى بن كعب انصارى خدا را در خواب ديده و او اين كيفيت را به ايشان تعليم نموده. حضرت فرمودند:به خدا سوگند دروغ مىگويند،خداوند تبارك و تعالى منزّهتر از آن است كه در خواب ديده شود. و نيز فرمودند:خداوند عزيز جبّار نبىّ اكرم صلّى اللّٰه عليه و آله و سلم را هفت بار به آسمان عروج داد در مرتبۀ اوّل بركت و توسعه بر او داد و در بار دوّم فرائض را بر او تعليم فرمود ودر دفعه سوّم خداوند عزيز جبّار محملى از نور كه در آن چهل نوع از انواع نور بود بر وى نازل فرمود اين نورها اطراف عرش خداوند تبارك و تعالى مىگرديدند و ديدگان ناظرين را از فرط روشنايى مىپوشاندند. يكى از اين نورها زرد بود كه رنگ زردى ناشى از آن است و يكى ديگر از آنها قرمز بود كه رنگ قرمزى از آن پديد آمد و ديگرى سفيد بود كه سفيدى اشياء از آن به وجود آمده و باقى نورها به عدد ساير انوار و الوانى است كه حق تعالى آفريده. در اين محمل حلقهها و زنجيرهايى از نقره بود بارى حضرت بر آن محمل نشسته و به آسمان دنيا عروج كردند فرشتگان به اطراف و اكناف آسمان پراكنده شدند و سپس به سجده افتاده و گفتند: سبّوح،قدّوس ربّنا و ربّ الملائكه و الرّوح بعد اضافه كردند:چقدر اين نور شبيه به نور پروردگار ما است!!پس از اين كلام،جبرئيل عليه السّلام براى نفى تشبيهى كه از كلام آنها استفاده مىشود فرمود: اللّه كبر يعنى خدا بزرگتر است از اين كه احدى به او شبيه باشد. فرشتگان ساكت شدند و دربهاى آسمان گشوده شد و فرشتگان اجتماع نمودند سپس محضر مبارك نبى اكرم صلّى اللّٰه عليه و آله و سلم مشرّف شده و فوج فوج جلو آمده و به آن سرور سلام نمودند بعد عرضه داشتند يا محمّد،برادرت چطور است؟ حضرت فرمودند:خوب مىباشد. عرض كردند:وقتى به او رسيدى از طرف ما به او سلام نما. نبى اكرم صلّى اللّٰه عليه و آله و سلم فرمودند:آيا او را مىشناسيد؟ عرضه داشتند:چگونه او را نشناسيم و حال آنكه حق تعالى پيمان تو و او را از ما گرفته و ما بر تو و او صلوات فرستاده و طلب رحمت مىكنيم سپس چهل نوع از انواع نورها كه هيچ شباهتى به نور اوّل نداشتند را حق تعالى به آنها افزود و به حلقهها و زنجيرهاى محمل نيز اضافه فرمود سپس حق تعالى آن حضرت را به آسمان دوّم عروج داد،زمانى كه آن جناب نزديك درب آسمان رسيد فرشتگان به اطراف آسمان پراكنده شده و به سجده افتاده و گفتند: سبّوح،قدّوس،ربّ الملائكة و الرّوح،سپس افزودند:چقدر اين نور شبيه به نور پروردگار ما است!! جبرئيل عليه السّلام گفت:اشهد ان لا اله الاّ اللّٰه،اشهد ان لا اله الاّ اللّٰه،پس از آن فرشتگان اجتماع كرده و دربهاى آسمان گشوده شد و گفتند:اى جبرئيل،اين كيست كه با تو مىباشد؟ جبرئيل فرمود:اين حضرت محمّد صلّى اللّٰه عليه و آله و سلم است. فرشتگان گفتند:آيا مبعوث شده است؟ جبرئيل فرمود:بلى. رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله و سلم فرمودند:فرشتگان به سرعت به طرف من آمده و سلام كرده و گفتند:به برادرت سلام ما را برسان. حضرت مىفرمايند:به ايشان گفتم:آيا او را مىشناسيد؟ گفتند:آرى،چگونه آن حضرت را نشناسيم و حال آنكه خداوند پيمان شما و او و شيعه او را تا روز قيامت از ما گرفته است و ما در هر روز پنج بار(مقصود در هر يك از اوقات نماز مىباشد)به صورتهاى شيعيان آن حضرت نظر مىافكنيم. رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله و سلم فرمودند:سپس پروردگارم چهل نوع از انواع نور را برايم افزود كه اصلا به انوار اوّلى شباهت نداشتند چنانچه حلقهها و زنجيرهاى ديگرى بر آنچه قبلا ياد شد افزود. سپس مرا به آسمان سوّم عروج داد،فرشتگان اين آسمان به اطراف پراكنده شده و به سجده افتاده و گفتند:سبّوح،قدّوس،ربّ الملائكة و الرّوح،سپس اضافه كردند: اين چه نورى است كه شبيه نور پروردگارمان است،جبرئيل پس از استماع اين كلام گفت: اشهد انّ محمّدا رسول اللّٰه،اشهد انّ محمّدا رسول اللّٰه،فرشتگان اجتماع كرده و دربهاى آسمان گشوده شد فرشتگان گفتند:آفرين به اوّل و ابتدائت از حيث خلقت و رتبه و آفرين به پايانت از جهت ظهور و بعثت و آفرين به كسى كه زمان امّتش متّصل به حشر است و آفرين به كسى كه پيش از خلق خلائق آفريده شد و تمام حسابها با او است يعنى محمّد خاتم النبيين و على خير الوصيين. رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله و سلم فرمودند:به من سلام كرده و از برادرم على عليه السّلام پرسيدند؟ گفتم:او در زمين خليفه و جانشين من است،مگر او را مىشناسيد؟ گفتند:آرى،چگونه او را نشناسيم و حال آنكه در هر سال يك بار بيت المعمور را زيارت كرده و بر روى آن جلد و پارچه نازك سفيدى است كه اسم محمّد صلّى اللّٰه عليه و آله و سلم و على و حسن و حسين و ائمه و شيعيان تا روز قيامت نوشته شده و ما با دستهايمان بر سرهاى ايشان كشيده و تبرك مىجوييم. سپس پروردگارم چهل نوع از انواع نور كه با هيچ يك از انوار اوّل شبيه نبود برايم افزود و حلقهها و زنجيرها را نيز اضافه كرد.سپس مرا به آسمان چهارم عروج داد در اين آسمان فرشتگان هيچ نگفتند و صدايى شنيدم از ايشان كه گويا در سينهها حبس بود،بارى آنها اجتماع كرده و دربهاى آسمان گشوده شد و به سرعت به طرف من شتافتند،جبرئيل عليه السّلام گفت: حىّ على الصّلوة،حىّ على الصّلوة،حىّ على الفلاح،حىّ على الفلاح. پس از او فرشتگان با دو آواز مقرون به هم گفتند:بمحمّد تقوم الصّلوة(به حضرت ختمى مرتبت نماز قائم است)و بعلىّ الفلاح(يعنى به حضرت علوى صلوات اللّٰه عليه رستگارى وابسته است). جبرئيل فرمود:قد قامت الصّلوة،قد قامت الصّلوة. فرشتگان گفتند:نماز تعلق دارد به شيعيان على عليه السّلام كه تا روز قيامت آن را بپا مىدارند. سپس فرشتگان اجتماع كرده و به نبى اكرم صلّى اللّٰه عليه و آله و سلم عرض كردند:برادرت را كجا گذاردى و چطور مىباشد؟ حضرت به ايشان فرمود:آيا او را مىشناسيد؟ عرضه داشتند:آرى او و شيعيانش را مىشناسيم،او(يعنى على عليه السّلام)نورى است كه اطراف عرش خدا مىباشد و در بيت المعمور پارچه و جلد رقيق و نازكى از نور هست كه با خط نور در آن نام محمّد و على و حسن و حسين و ائمه و شيعيانشان بدون اين كه نام يكى از ايشان كم يا زياد شده باشد نوشته شده است، ميثاق و پيمان حضرتش را از ما گرفتهاند و در هر روز جمعه بر ما قرائتش مىنمايند، پس من به سجده شكر افتادم. حق تعالى فرمود:اى محمّد سر خود را بالا كن. من سر بالا نمودم،طبقات آسمان را ديدم كه از هم شكافته و پردهها برداشته شده است،سپس به من فرمود: سر پايين كن و ببين چه مىبينى. من سرم را پايين كرده نظرم به بيت و حرم شما افتاد كه مانند بيت المأمورى كه در آن بودم مىباشد،بيت المأمور دقيقا مقابل بيت و حرم شما قرار داشت به طورى كه اگر من چيزى را از دستم مىانداختم در حرم و بيت مىافتاد بارى حق تعالى به من فرمود:اى محمّد!اين حرم است و تو حرام مىباشى،يعنى احترام بيت به خاطر حرمت تو است و براى هر مثلى،مثالى مىباشد يعنى هر چيزى در زمين مثالى در آسمان دارد،پس از آن به من فرموداى محمّد،دستت را دراز كن پس برخورد مىكنى با آبى كه از طرف راست عرش جارى است،پس آب فرو ريخت و من با دست راست با آن برخورد نمودم فلذا است كه اوّلين فعل در وضوء برداشتن آب با دست راست مىباشد،سپس پروردگارم فرمود: آب را بگير و با آن صورتت را بشوى(امام صادق عليه السّلام فرمود:البته حق تعالى شستن صورت را در وضوء همان جا به پيامبر صلّى اللّٰه عليه و آله تعليم فرمود)زيرا تو مىخواهى با اين دو دستت با كلام من مواجه شوى. سپس با رطوبت زيادى در دو دستت سر و پاس خود را تا روى برآمدگى پاها مسح كن امام صادق عليه السّلام فرمود:البته حق تعالى مسح سر و پاها را همان جا به پيامبر صلّى اللّٰه عليه و آله تعليم نمود و فرمود: من مىخواهم كه تو سرت را مسح كنى و باقى بدارمت و امّا مسح بر پاهايت،به خاطر آن است كه مىخواهم قدمهايت را جايى بگذارم كه نه پيش از تو و نه بعد از تو كسى آن جا قدم نگذاشته و نخواهد گذاشت. تا اينجا حديث علّت وضوء و اذان را شرح و توضيح داد. سپس حقّ عزّ و جل فرمود:اى محمّد رو به حجر الاسود كه در مقابلم هست نما و به عدد حجابهايم(تعداد آنها هفت تا است)مرا با گفتن تكبير به بزرگى ياد نما و از اينجاست كه تكبيرات افتتاحيه هفت تا است چه آنكه حجابها همان طورى كه اشاره شد هفت تا مىباشند و پس از انقطاع حجب قرائت را شروع نما و از اينجا است كه افتتاح سنّت شده و حجبى كه طبق طبق روى هم قرار گرفتهاند سه تا بوده به عدد نورى كه بر محمّد صلّى اللّٰه عليه و آله نازل گرديد،يعنى سه مرتبه از اين رو افتتاح سه مرتبه بوده و تكبير هفت مرتبه مىباشد. و وقتى از تكبير و افتتاح فارغ شده خداوند عزّ و جل فرمود:آلان به من رسيدى پس اسم مرا ياد كن:حضرت فرمود:بسم اللّٰه الرحمن الرحيم و به همين خاطر در اوّل هر سوره گفتن« بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيمِ » مشروع گرديد سپس حق تعالى به آن حضرت فرمود:مرا ستايش كن. حضرت عرضه داشت:« اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ اَلْعٰالَمِينَ » نبى اكرم صلّى اللّٰه عليه و آله در نفس خود پس از تحميد عرضه داشت:شكرا. بلافاصله حق تعالى فرمود: اى محمّد،حمد و ستايش مرا با گفتن(شكرا)قطع كردى پس دوباره اسم مرا ببر و به همين خاطر در سوره حمد عبارت« اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيمِ» »دو مرتبه گفته مىشود و وقتى به«و لا الضّالّين»رسيد نبى اكرم صلّى اللّٰه عليه و آله فرمود:« اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ اَلْعٰالَمِينَ » شكرا(يعنى در مقام شكر اين عبارت را فرمود)خداى عزيز جبار فرمود: ذكر مرا قطع كردى پس اسمم را ياد كن. پيامبر صلّى اللّٰه عليه و آله فرمودند:بسم اللّٰه الرحمن الرحيم و به خاطر همين بعد از حمد ابتداء سوره بعدى گفتن بسم اللّٰه الرحمن الرحيم مشروع گرديد،پس از آن حق تعالى به حضرت فرمود:بخوان:« قُلْ هُوَ اَللّٰهُ أَحَدٌ » تا آخر به همان نحوى كه نازل گرديده چه آنكه اين سوره نسبت و نعت و اوصاف مرا بيان مىكند. سپس دو دستت را پايين آور و بر دو كاسه زانوهايت قرار بده و پس از آن به عرش من بنگر. رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله مىفرمايد:به بزرگى عرش نگريستم روحم طيران كرد و حالت غش بر من عارض شد پس الحام شدم به اين كه بگويم:سبحان ربى العظيم و بحمده،به خاطر آن عظمتى كه ديده بودم،بارى وقتى اين كلام را گفتم حالت غش از من بطرف شد تا جايى كه آن را هفت بار گفتم(البته نسبت به هفت بار نيز الحام شدم)بارى به نفس و روحم مراجعه نموده و همان طورى كه قبلا بودم،گرديدم و به همين جهت گفتن سبحان ربى العظيم و بحمده در ركوع مشروع گرديد،بعد حق عزّ و جل فرمود:سر را بردار من سر برداشتم نظرم به چيزى افتاد كه عقل از سرم پريد پس بلافاصله با صورت و دو دست به زمين رفته و الحام شدم كه بگويم:سبحان ربى الاعلى و بحمده و اين به خاطر علو و بلندى چيزى بود كه ديدم:ذكر مزبور را هفت بار گفتم و هر بار كه مىگفتم اندكى به حال آمده و حالت غش از من دور مىشد بارى پس از اتمام هفت بار نشستم،پس در سجود گفتن:سبحان ربى الاعلى و بحمده و نيز نشستن بين دو سجده كه حضرت آن را به منظور استراحت از غش و علو و بزرگى آنچه ديده بودند انجام دادند مشروع گرديد. سپس پروردگارم به من الهام فرمود و خواست كه سر را بالا كنم،پس سر را بالا كرده و آن علو و بلندمرتبگى را كه ديدم حالت غش به من دست داد پس به رو افتاده و صورت و دستهايم را رو به زمين قرار داده و گفتم سبحان ربى الاعلى و بحمده،اين ذكر را هفت بار گفتم و سپس سر را بلند كرده و پيش از آنكه بايستم نشستم تا دو باره به علو و بلندمرتبگى حضرتش نظر افكنم،و به خاطر همين دو سجده از يك ركعت جعل گرديد و نيز به همين جهت نشستن خفيف پيش از برخاستن مشروع شدبارى پس از آن ايستادم،حق عزّ و جل فرمود:يا محمّد سوره حمد را بخوان،پس آن را به همان نحوى كه اوّل خوانده بودم،خواندم،پس از آن فرمود:بخوان:« إِنّٰا أَنْزَلْنٰاهُ »…زيرا اين سوره نسبت تو و اهل بيت تو تا روز قيامت را بيان مىكند،پس از آن به ركوع رفتم و در ركوع و سجودش همان ذكرهايى را كه اوّل گفته بودم،گفتم و پس از آن خواستم كه برخيزم پروردگار متعال فرمود:اى محمّد نعمتهايى كه به تو دادم را به ياد آور و اسم مرا ببر حق تبارك و تعالى به من الهام نمود كه بگويم:بسم اللّٰه،لا اله الاّ اللّٰه،و الاسماء الحسنى كلّها للّٰه. پس به من فرمود:يا محمّد بعد از اين درود بر خود و اهل بيتت بفرست. من گفتم:صلّى اللّٰه علىّ و على اهل بيتى،و خداوند هم خواسته مرا انجام داد يعني رحمت بر من و اهل بيتم فرستاد سپس ملتفت شدم خود را در صفوف فرشتگان و انبياء يافتم،پروردگارم فرمود:يا محمّد،سلام بده گفتم:السّلام عليكم و رحمة اللّٰه و بركاته. حق تعالى فرمود:اى محمّد من محققا سلام و تحيّت بوده و رحمت و بركات تو و ذريّه تو مىباشد،پس از آن امر فرمود كه به سمت چپ توجه نكنم. و اوّلين سورهاى كه بعد از« قُلْ هُوَ اَللّٰهُ أَحَدٌ » شنيدم،« إِنّٰا أَنْزَلْنٰاهُ فِي لَيْلَةِ اَلْقَدْرِ »بود، بارى به خاطر آنچه گفته شد سلام را يك بار مىدهند و در آن حال صورت بايد به طرف قبله باشد و نيز به جهت آنچه ذكر شد تسبيح و در ركوع و سجود به عنوان شكر بجا آورده مىشود. و امّا«سمع اللّٰه لمن حمده»گفتم آن به خاطر اين جهت مشروع گرديد كه نبيّ اكرم صلّى اللّٰه عليه و آله فرمودند از ركوع كه سر برداشتم صداى ضجّه و ناله فرشتگان را شنيدم، گفتم:سمع اللّٰه لمن حمده بالتسبيح و التهليل و به جهت كلّ آنچه بيان داشتيم است كه هر گاه در دو ركعت اوّل و دوّم نماز حدثى حادث شود و خللى اتّفاق بيفتد مصلّى بايد نمازش را اعاده كند و اين دو ركعت فرض اوّل محسوب مىشود و آن در وقت زوال يعنى نماز ظهر واجب گرديد.
علل الشرایع , جلد۲ , صفحه۳۱۲ / بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام , جلد۱۸ , صفحه۳۵۴