معالم دینت را از غیر شیعیان ما مگیر
وسائل الشیعة ج۲۷ ص۱۵۰ : حضرت باب الحوائج امام موسی الکاظم علیه السلام در زندان خطاب به علی بن سوید سائِی با تأکید میفرمایند: ای علی، معالم دینت را از غیر شیعیان ما مگیر؛ اگر دینت را از خائنان بگیری دین نداری ، زیرا آنها به خدا و رسولش خیانت کرده و در امانتها دست کاری نمودهاند. آنان کتاب خدا را تحریف و تغییر دادند. پس بر آنان باد لعنت خدا، لعنت رسولش، لعنت فرشتگانش، لعنت پدران بزرگوار و نیکو کارم، لعنت من و لعنت شیعیانم تا روز قیامت بر آنان / تمام شد حدیث شریف
ما به مؤمنین توصیه اکید داریم که تنها به آن دسته از اعمالی متعبد گردند که مستنداً در کتب معتبر شیعه و از طریق معصومین علیهم السلام وارد شده.
روایتِ نماز یکشنبه ماه ذیالقعده که در مفاتیح الجنان ، آنگونه که از کتاب “إقبال الأعمال” سیدبنطاووس از “أنس بن مالک” نقل شده ، در بوتهی نقد است؛ چرا که نه تنها در دیگر منابع شیعه ذکری از این نماز نیست، بلکه از طریق اهل بیت عصمت و طهارت (علیهمالسلام) نیز به ما نرسیده است. “أنس بن مالک” که نامش در زمرهی سه نفری آمده که به رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله) دروغ میبستند، نه تنها از دشمنان و منکران امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بوده، بلکه در منابع متعددی نیز نقل شده که مورد نفرین حضرت امام المتقین علیه السلام قرار گرفته است. در کتاب “الإرشاد” شیخ مفید، علت این نفرین چنین ذکر شده است: انس در روز غدیر خم حاضر بوده ، هنگامی که حضرت امام امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بعد از غصب خلافت برای احقاق حق از حاضران خواست تا شهادت دهند که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) در روز غدیر ایشان را بعنوان جانشین و ولی و خلیفه بعد از خود معین نموده ، “أنس بن مالک” با وجود حضور در واقعه و شنیدن این سخن، از شهادت دادن امتناع ورزید. امیرالمؤمنین (علیهالسلام) خطاب به او فرمودند: «ای أنس، چرا شهادت نمیدهی؟» أنس پاسخ داد: «ای علی، من پیر شدهام و آنچه میگویی را به یاد نمیآورم.» در این هنگام، امام (علیهالسلام) او را نفرین کرده و فرمودند: «خداوندا، اگر او دروغ میگوید، او را به پیسیای مبتلا کن که عمامهاش آن را نپوشاند.» گفته شده که بعد از این نفرین، لکهای سفید بین چشمان انس ظاهر شد که تا پایان عمر با او بود. مرحوم مجلسی درباره نقل روایات و دعاهایی اینچنین در کتب علمای شیعه مینویسد: «باید دانست که برخی از علمای ما در مستحبات، به اخبار و روایات عمریه مراجعه میکنند و آنها را در کتابهایشان ذکر مینمایند. این موضوع خالی از اشکال نیست؛ زیرا در بسیاری از روایات، ما از رجوع کردن به آنان و عمل به اخبارشان نهی شدهایم، بهویژه زمانی که در اخبار آنها یک شکل اختراعی و یا عبادتی که بدعت است وارد شده باشد و مثل آن در روایات معتبر معصومین علیهم السلام نباشد. بحارالانوار، ج ٢، ص ٢٥٧
{وسائل الشیعة ج۲۷ ص۱۵۰ }: عَلِيِّ بْنِ سُوَيْدٍ اَلسَّائِيِّ قَالَ: كَتَبَ إِلَيَّ أَبُو اَلْحَسَنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ هُوَ فِي اَلسِّجْنِ وَ أَمَّا مَا ذَكَرْتَ يَا عَلِيُّ مِمَّنْ تَأْخُذُ مَعَالِمَ دِينِكَ لاَ تَأْخُذَنَّ مَعَالِمَ دِينِكَ عَنْ غَيْرِ شِيعَتِنَا ، فَإِنَّكَ إِنْ تَعَدَّيْتَهُمْ أَخَذْتَ دِينَكَ عَنِ اَلْخَائِنِينَ اَلَّذِينَ خَانُوا اَللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ خَانُوا أَمَانَاتِهِمْ إِنَّهُمُ اُؤْتُمِنُوا عَلَى كِتَابِ اَللَّهِ فَحَرَّفُوهُ وَ بَدَّلُوهُ فَعَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اَللَّهِ وَ لَعْنَةُ رَسُولِهِ وَ لَعْنَةُ مَلاَئِكَتِهِ وَ لَعْنَةُ آبَائِيَ اَلْكِرَامِ اَلْبَرَرَةِ وَ لَعْنَتِي وَ لَعْنَةُ شِيعَتِي إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ فِي كِتَابٍ طَوِيلٍ .
{ الخصال، ج۱، ص۱۹۰}: مُحَمَّدِ بْنِ عُمَارَةَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ سَمِعْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع يَقُولُ ثَلَاثَةٌ كَانُوا يَكْذِبُونَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ أَبُو هُرَيْرَةَ وَ أَنَسُ بْنُ مَالِكٍ وَ امْرَأَةٌ.
(شیخ مفید الارشاد، ص۳۵۱) : حدّثَنا مِسعرُ بنُ كِدامِ قال : حدّثَنا طلحةُ بنُ عُميرةَ قالَ : نَشَمدَ عليٌّ علیه السلام النّاسَ في قولِ النّبي علیه السلام « مَنْ كُنتُ مَوْلاهُ فَعَليٌّ مَوْلاهُ » فشهدَ اثنا عشرَ رجلاً منَ الأَنصارِ ، وأَنسُ بنُ مالكٍ في القوم لم يَشهدْ ، فقالَ له أميرُ المؤمنينَ علیه السلام : « يا أَنسُ » قالَ : لَبَّيْكً ، قالَ : « ما يَمنعُكَ أن تَشهدَ وقد سمعتَ ما سمعوا؟ » فقالَ : يا أَميرُ المؤمنين ، كَبرت ونسيتُ ، فقالَ أَميرُ المؤمنينَ علیه السلام : « أللّهمّ إنْ كان كاذباً فاضربه ببياضٍ ـ أو بِوَضَحٍ ـ لا توارِيه العِمامة » قالَ طلحةُ بنُ عميرةَ : فأشهد باللهِ لقد رأيتُها بيضاءَ بينَ عينيهِ.