موضوع : قضاوت عجیبِ حضرت داوود علیه السلام

خلاصه مطلب :حدیث شریف از امیر عالم است علیه السلام درباره حضرت داوود علیه السلام که از خداوند می خواهد او را در قضاوتها کمک کند و قضاوتی در باطن داشته باشد (معجز گونه) ولی خداوند عطا نمی کند . باز حضرت بر این خواسته اسرار می کند و بعد دچار مشکلاتی می شوند...

Ę

ثبت دیدگاه در انتهای صفحه

اميرالمؤمنين على علیه السلام  فرمودند : «تنها من در ميان شما بر پايه بيّنه ‏ها حكم مى‏كنم .

حضرت داوود عليه السلام گفت: پروردگارا، من در ميان بندگان تو حكمى مى‏كنم كه شايد در آن حكم، مطابق حقيقت علم تو حكم نكنم. خداوند عز و جل به او وحى كرد كه: اى داوود، ميان بندگان بر پايه سوگندها و بيّنه‏ ها حكم كن و آنان را در امورى كه از چشم تو دور است، به من واگذار. من ميان‏شان در آخرت در مورد آن حكم مى‏كنم.

داوود گفت: پروردگارا، مرا بر دادرسى‏هاى آخرت آگاه فرما. خداوند به او وحى كرد كه: اى داوود، آن چيزى را كه تو پرسيدى، من احدى از بندگانم را بر آن آگاه نساخته ‏ام و شايسته هم نيست كه كسى جز من از بندگانم بدان حكم كند. ولى اينها جلوى داوود را از اين كه برگردد و از خدا اين را نخواهد، نگرفتند. خداوند به داوود وحى كرد كه: اى داوود، تو از من چيزى را خواسته‏اى كه هيچ پيامبرى پيش از تو نخواسته است. ولى به ‏زودى تو را بر آن آگاه مى‏ سازم. ولى تو طاقت آن را ندارى و احدى از بندگانم هم در دنيا طاقت آن را ندارد.

مورد اول ): پس از آن بود كه مردى نزد داوود آمد و از شخصی  شکایت داشت که   گاوش را برده  و آن شخص منكر است و بيّنه هم آورده و بيّنه و شاهد  هم شهادت داده ‏اند كه آن گاو مال آن مرد  است ، خداوند به داوود وحى كرد كه: گاو را از آن كس كه گاو در دست اوست، بگير (یعنی آن مرد شاکی)  و آن را به  شخصی بده که  از او  شکایت شده  و به او شمشير هم  بده و مأمورش ساز كه گردن آن مرد شاکی که شاهدهم دارد را بزند. داوود آنچه خداوند به آن امر داده بود، انجام داد ولى دليلش را نفهميد و اين مطلب بر او سنگين آمد و بنى‏ اسرائيل هم حكمى را كه داوود داده بود، نپذيرفتند.

مورد دوم ) : پس از آن، پير مردى آمد كه جوانى را گرفته بود و با جوان، يك خوشه انگور بود. پيرمرد گفت: اى پيامبر خدا، اين جوان داخل باغ من شده و باغستان انگور مرا خراب كرده و بدون اجازه‏ ام از آن خورده و اين خوشه انگور را بدون دستور من از آن باغ گرفته است.داوود عليه السلام به جوان گفت: تو چه مى‏گويى؟ جوان هم اقرار كرد كه چنين كارى را كرده است. پس از آن، خداوند به حضرت داوود وحى كرد كه: دستور بده اين جوان گردن اين پيرمرد را بزند و باغ اين پيرمرد را به جوان بده و او را مامور ساز تا جاى مشخصى از اين باغ را بكند و در آن‏جا هزار درهم بيابد كه اين پيرمرد آنها را در آنجا دفن كرده است، جوان آنها را بردارد. داوود هم چنين كرد و اندوهش زيادتر شد و بنى ‏اسرائيل در اين باره سخن گفتند و در اين مورد هم كار داوود را نپذيرفتند و نزد داوود جمع شدند تا با او در اين ‏باره گفتگو كنند.

مورد سوم )  : بنى ‏اسرائيل نزد داوود بودند، در حالى كه آماده شده بودند كه با داوود سخن بگويند ،  گاوى فرارى آمد. او مى‏آمد و مردم هم به او مى‏نگريستند تا آن كه به مردى نگاه كردند كه از خانه‏اش بيرون آمد. گاو را گرفت و بست. پس از آن، داخل خانه شد و كاردى بيرون آورد و گاو را كشت، پوستش را كند، گوشت را تكه تكه كرد و به خانه‏اش برد و مردم همچنان به او نگاه مى‏كردند. مردم در اين حال بودند كه مردی  با شتاب آمد و به يكى از افراد گفت: تو گاوى را نديده ‏اى كه از اينجا بگذرد و فراری باشد ؟ او گفت: آرى، آن گاو همين است كه اين شخص آن را سر بريد. آن مرد به سرعت رفت تا نزد آن شخص رسيد. او را گرفت و نزد داوود آورد و گفت: اى پيامبر خدا، گاوى داشتم، فرار كرد. اين مرد را يافتم كه او را كشته و پوست كنده و آن را تكّه تكّه مى‏كرد و به خانه ‏اش مى‏برد و اين سر گاو من و پوست اوست و از حاضران بيّنه آورد كه شهادت دادند آنچه دیده بودند . حضرت داوود به مردى كه گاو را كشته بود، گفت: تو چه مى‏گويى؟ او گفت: اى پيامبر خدا، من نمى‏دانم اينان چه مى‏گويند ولى از منزل  بيرون آمدم و هيچ در خانه براى اهلم نداشتم. يك گاو فرارى پيدا كردم و او را كشتم. گوشتش را به خانه‏ام بردم؛ همان گونه كه اين مرد گفت. حال هر چه بر من ثابت مى‏شود، شما اجرا كنيد . خداوند به حضرت داوود عليه السلام وحى كرد كه: به اين مرد كه آمده و گاو را طلب مى‏كند، دستور ده كه بخوابد و به آن شخص كه گاو فراری را از کوچه گرفته و كشته است ، فرمان ده كه اين مرد را بكشد؛ همان گونه كه گاو را كشت و هر چه صاحب و مالك و در اختيار اوست، ملك اين فرد قرار بده. داوود هم چنين كرد و اندوهش مضاعف گرديد و بنى‏ اسرائيل بر سر داوود آمدند و گفتند: اى پيامبر خدا، اين چه احكامى است كه از تو به ما مى‏رسد! ما درباره آنها نزد تو آمديم كه ديديم بزرگ‏تر از آن را انجام دادى.

داوود گفت: به خدا سوگند! من چنين نكرده‏ام و خداوند به من دستور داده است و جريان درخواستى كه از خداوند داشته، براى آنان باز گو كرد. پس از آن به محراب در آمد و از خداوند خواست تا او را بر معانى احكامى كه داشته، واقف سازد تا آنها را براى بنى ‏اسرائيل ببرد.

خداوند به داوود وحى كرد كه: اى داوود، امّا صاحب آن گاو ماده كه گاو در دست او بود؛ او پدر فرد ديگرى را ملاقات كرده بود. او را كشته و گاو را از او گرفته بود. فرزند مقتول، گاو را شناخت ولى شاهدى كه به نفعش شهادت دهد، نيافت و نمى‏دانست كه آن كس كه گاو در دست اوست، قاتل پدرش مى‏باشد ولى من اين را مى‏دانستم؛ لذا بر طبق علمم قضاوت‏ كردم و اما صاحب خوشه انگور؛ آن پيرمرد كه صاحب باغ بود، پدر آن جوان را كشته و از او مالى گرفته و با آن مال، همان باغستان را خريدارى كرده و مبلغى از مال، مانده بود كه آن را در باغ دفن نموده بود و جوان هيچ از اين جريان با خبر نبود ولى من مى‏دانستم؛ بنابراين بر پايه علمم قضاوت كردم.

اما صاحب گاو نر؛ او پدر همان مردى كه گاو را كشت، كشته و از او مال بسيارى گرفته بود كه آن مايه اصلى كار و كسب او شده بود و آن مرد نمى‏دانست ولى من با اطلاع بودم؛ لذا بر پايه علمم به نفع او حكم دادم.

و اى داوود، اين از نمونه‏ هاى احكام آخرت من است و آن را براى روز حساب گذاشته‏ام. تو از من جلو انداختن آنچه من مى‏خواهم عقب بيندازم، مخواه و ميان بندگانم آن‏گونه كه مأمور هستى، قضاوت كن.»

منبع  :  حدیث ۴۵۳۶۷ از کتاب جامع أحاديث الشيعة – تهران، چاپ: اول، ۱۳۸۶ ق.

 

۳ ۲ رای ها
امتیازدهی به مقاله

لوح اعتقاد ، تاریخ معصومین علیهم السلام  در سال 1428 هجری قمری در دفتر حفظ و نشر آثار آل محمد علیهم السلام  توسط محققین این مؤسسه تحقیق و طراحی شد و از منابع معتبر شیعه بهره گرفته و کاملاً مستند است .
آیات مهمی در اثبات ولایت و امامت آل محمد علیهم صلوات الله در چهار طرف این لوح قرار گرفته که هم بحث علمی دارد و هم حِرز است .

با نشر مطلب از طرُق بالا ، در ثواب نشر ، شریک باشید

لطفاً با ثبت نظر و دیدگاه خود، ما را در ثبت عقاید صحیح یاری کنید و اشتباه ما را بنویسید

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بیشترین رأی
تازه‌ترین قدیمی‌ترین
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

احادیث نهی از ریاست طلبی و رئیس بودن

عَنْ أَبِي حَمْزَةَ اَلثُّمَالِيِّ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : إِيَّاكَ وَ اَلرِّئَاسَةَ وَ إِيَّاكَ أَنْ تَطَأَ أَعْقَابَ اَلرِّجَالِ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَمَّا اَلرِّئَاسَةُ فَقَدْ عَرَفْتُهَا وَ أَمَّا أَنْ أَطَأَ أَعْقَابَ اَلرِّجَالِ فَمَا ثُلُثَا مَا فِي يَدِي إِلاَّ مِمَّا وَطِئْتُ أَعْقَابَ اَلرِّجَالِ فَقَالَ لِي لَيْسَ حَيْثُ تَذْهَبُ إِيَّاكَ أَنْ تَنْصِبَ رَجُلاً دُونَ اَلْحُجَّةِ فَتُصَدِّقَهُ فِي كُلِّ مَا قَالَ  📚 الکافي  ,  جلد۲  ,  صفحه۲۹۸ ابو حمزه ثمالى گويد: حضرت امام صادق عليه السّلام فرمودند : پرهيز کن از رياست و پرهيز کن  از اينكه دنبال مردم روى، عرضكردم: قربانت گردم رياست را فهميدم و اما اينكه دنبال مردم (علمای ثقه) روم، كه من دو سوم آنچه دارم

ادامه مطلب »

احادیثی که با آیات محکم قرآن مخالف باشند ، رد میشوند

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ عَلَى كُلِّ حَقٍّ حَقِيقَةً وَ عَلَى كُلِّ صَوَابٍ نُوراً فَمَا وَافَقَ كِتَابَ اللَّهِ فَخُذُوهُ وَ مَا خَالَفَ كِتَابَ اللَّهِ فَدَعُوه‏ 📚 المحاسن (برقی – حدود سال ۲۰۰ ه ق  معاصر با  حضرت امام جواد و حضرت هادی علیهماالسلام)  ,  جلد۱  ,

ادامه مطلب »

جدول کتابهای حدیثی شیعه و مقایسه آنها از نظر سابقه و تعداد حدیث

جدول کتب حدیثی مشهور علمای شیعه نام کتاب مؤلف معاصر با  متوفای تعداد احادیث کتاب سلیم  سلیم بن قیس هلالی حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام ۷۸ ق ۴۸ حدیث بزرگ المحاسن احمد بن محمد برقی (قمی ایرانی) حضرت امام جواد و هادی علیهما السلام  ۲۷۴ق حدود ۲۶۰۴ تفسیر قمی علی ابن ابراهیم قمی (قمی ایرانی) حضرت امام هادی علیه السلام  

ادامه مطلب »

حدیثی درباره عقل

هشام بن حكم گويد:أبو الحسن موسى بن جعفر(عليه السّلام) به من فرمود: اى هشام به راستى خداى تبارك و تعالى و اهل عقل و فهم را در كتاب خود مژده داده و فرموده(۲۰ سوره ۳۹):«مژده ده بدان بنده‌هايم كه به سخن گوش كنند و بهتر آن را پيروى نمايند،آنان هم آنهايند كه خدايشان رهبرى كرده و هم صاحبدلانند». اى هشام به راستى خداى تبارك و

ادامه مطلب »

آیا درست است لَيْسَ اَلْعِلْمُ بِكَثْرَةِ اَلتَّعَلُّمِ علم بدست نمی آید به زیادی خواندن و نوشتن

  عَنْ عُنْوَانَ اَلْبَصْرِيّ :…مَا سَأَلْتُهُ فَقَالَ يَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ لَيْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ إِنَّمَا هُوَ نُورٌ يَقَعُ فِي قَلْبِ مَنْ يُرِيدُ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْ يُبْدِيَهُ فَإِنْ أَرَدْتَ اَلْعِلْمَ فَاطْلُبْ أَوَّلاً مِنْ نَفْسِكَ حَقِيقَةَ اَلْعُبُودِيَّةِ وَ اُطْلُبِ اَلْعِلْمَ بِاسْتِعْمَالِهِ وَ اِسْتَفْهِمِ اَللَّهَ يُفَهِّمْكَ … 📚  مشکاة الأنوار في غرر الأخبار  – علی بن حسن طبرسی – قرن ششم

ادامه مطلب »